ظرایف و طرایف
سوادیازیبایی؟
یکی ازعلمای بزرگ شاگردی داشت که بسیارموردعلاقه اش بود.یک روزخواست لطفی درحق این شاگردبکند،گفت:«من دودختررسیده درخانه دارم.یکی بسیارزیباودیگری بسیارفاضل که شرح لمعه رادرس می دهد.کدام یک رادوست داری به زوجیت تودرآورم.»
شاگردکه ازخجالت،گونه هایش چون لبوسرخ شده بود،باصدای آرام گفت:«استادمن شرح لمعه رادرحضورشماخوانده ام»
عمل به آیه قرآن
شخصی،عربی رادرماه رمضان دیدکه میوه می خوردگفت:چه کاری است می کنی؟
پاسخ داد:شنیده ام که خداوندمتعال فرموده:«کلوامن ثمرهٍ اذااثمر؛همین که میوه رسیدبخورید».لذاترسیدم که قبل ازافطاربمیرم وگنهکارشوم.
َفَرج بعدازشدت
به یکی ازبخیلان گفتند که فرج بعدازشدت چیست؟گفت که مهمان عذرآوردوگویدکه روزه هستم.
زن پرحرف
گویند:زنی مشاهده کردکه شوهرش درخواب مرتباًسخن می گوید.لذااورابیدارکردوگفت چرادرخواب سخن می گویی؟شوهرش که باناراحتی ازخواب پریده بودپاسخ داد:تاوقتی بیدارهستم تومجال سخن گفتن به من نمی دهی،درعالم رویاخواب دیدم مجال سخن گفتن یافته ام لذادرحال استفاده ازفرصت بودم که تومرابیدارنمودی.
برگرفته از کتاب کشکول